یک سؤال؟
- ۹۵/۰۴/۰۴
تو بشنوخواهرم ای
خواهر گل
که من شرحی دهم از یک تحول
نبردی کردم و گشتم چو پیروز
بسی شد روزگارم به ز دیروز
بدان این را که من دندان پزشکم
از آنچه بوده ام ریزم سرشکم
غریبه کی کجا کاری به من داشت؟
کسی کی قصد آزاری به
من داشت؟
حجابم را نمی دیدم نیازی
برادر بود و یک بابای نازی
نمی گشتم جدا از خانواده
سواره بودم و یا که پیاده
ولی وارد به دانشگاه شدم من
چه شد آنجا که بی
پروا شدم من
شدم تنها و دیدم مشکلاتی
که گویا بسته هر راه نجاتی
نبودم اهل دنیای مجازی
نمی رفتم سراغ سایت و
بازی
زمانی گفت دوست هم کلاسی
تو اینترنت نداری کم کلاسی
به من می گفت زهره کله پوکی
نداری وایبری یا فیس بوکی
به او گفتم اگر یار تو هستم
ببین محتاج این کار نو هستم
به من گفت او،ازت عکسی بگیرم
بدون وقفه یا مکثی بگیرم
منم عاشق که عکس سر برهنه
کنم ظاهر به هر شکلی تو ذهنه
اگر در درس خود کوشش
ندارم
علاقه من به این پوشش ندارم
نظر دارم که با این بی حجابی
رژ قرمز بزن با لنز آبی
تعجب کردم و روی لبم
مشت
بدندانم گرفتم آن دم انگشت
خداوندا بگو من با که باشم ؟
دورو هرگز نمی خواهم که باشم
شدم مغرور گرچه بی حجابم
پر از زیبایی و رنگ و لعابم
نمی باشم دو رو و صاف هستم
بدور از زشتی و اوصافِ پستم