پیامبر اسلام (ص) در سفر عظیم آسمانی معراج با همسفر گرامی خود جبرئیل از بهشت و جهنم دیدن کرده ٬ انواع نعمتهای درخشان بهشت را از نزدیک دیدند
شعله های وحشت آور و عذابهای گوناگون دوزخ را نیز مشاهده کردند. دیدار به پایان رسید ٬ آنگاه عزم مراجعت نموده و آنجا را به قصد خروج ترک کردند.
هنگام مراجعت ٬ جبرئیل از رسول خدا (ص) پرسید : آیا آنچه که بر روی درهای بهشت و جهنم نوشته شده بود ٬ خواندی یا نه ؟
حضرت فرمود : نه نخواندم. باید برگردیم و با هم آن نوشته ها را بخوانیم. به این ترتیب ابتدا از درهای بهشت دیدن کردیم و سپس به دیدار نوشته های درهای جهنم رفتیم و دیدیم سخنانی روی درهای هفتگانه دوزخ به این ترتیب نوشته شده است :
در درب اول - کسی که می خواهد در روز قیامت برهنه نباشد ٬ در دنیا برهنگان را بپوشاند. کسی که می خواهد در روز قیامت تشنه نباشد تشنگان را در دنیا سیراب کند و کسی که می خواهد در روز قیامت گرسنه نباشد ٬ گرسنگان را در دنیا طعام دهد.
در درب دوم - آن کس که امیدوار به خدا بود سعادتمند است. آن کس که از خدا ترسید از حوادث محفوظ و ایمن است. آن کس که به غیر خدا امیدوار است و از غیر خدا می ترسد٬ هلاکت و غرور او را گرفته است .
در درب سوم - سه طایفه مورد لعن خداوند هستند : ۱-دروغگویان . ۲-بخیلان. ۳-ستمگران.
در درب چهارم - آن کس که به اسلام اهانت می کند خدا او را ذلیل و خوار کند . آن کس که به خاندان جلیل پیامبر (ص) توهین کند ٬ خدا او را ذلیل و خوار نماید. آن کس که ستمکار را در ستم او بر دیگران کمک کند ٬ خدا او را ذلیل نماید.
در درب پنجم - پیروی از هوا و هوس نکن ٬ چون هوا و هوس در برابر ایمان است. گفتار بی مورد و سخنان زیادی که سود بخش نیست نگو ٬ تا از نظر خداوند نیفتی. یاور ظالم نباش ٬ زیرا بهشت برای ستمگران آفریده نشده است.
در درب ششم - من بر انسانهایی که در راه کسب معاش و سعادت و آبروی خود ٬ تلاش و کوشش می کنند حرام هستم. من به آنهایی که کمک به امور خیریه می کنند و احسان و انفاق می نمایند حرام هستم . من به آنهایی که روزه می گیرند حرام هستم.
در درب هفتم - پیش از آنکه خداوند به حساب شما رسیدگی کند ٬ به حساب خودتان برسید. پیش از آنکه خداوند شما را سرزنش کند ٬ خود را سرزنش کنید. پیش از آنکه شما را به محکمه عدل الهی رهنمون سازند خدا را همواره بخوانید که پس از آن قادر به این کار نخواهید بود .۱
۱) بحار ٬ ج۸ ٬ ص ۱۴۵ ٬ به نقل از روضه کافی
تبیان به نقل از وبلاگ این مجری سیما نوشت: در اجلاس بین المللی بیداری اسلامی مشغول تهیه گزارش بودم. هنگامی که رئیس جمهوری آمد، در راه روی پشتی سالن دکتر ولایتی، ابراهیم جعفری نخست وزیر سابق عراق و شهاب الدین صدر به استقبال رئیس جمهور آمده بودند. ناگهان چشمم به یک مرد لاغر اندام افتاد که کت و شلواری مشکی که معروف است به “کت احمدی نژادی” تنش بود.
قیافه اش خیلی برایم آشنا بود. اما هرچه فکر می کردم یادم نمی آمد تا این که بالاخره فهمیدم این مرد کیست؛ این مرد لاغر اندام همان سرداری است که دشمنان و معاندان جمهوری اسلامی با شنیدن اسمش لرزه بر اندامشان می افتد: او کسی نبود جز سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران.
اول شک کردم، دویدم طرفش، از جوانی که به نظرم همراه سردار بود و پشت سرش راه می رفت، پرسیدم: “سردار سلیمانی اند دیگه؟” گفت: بله، ناگهان میکروفن من و دوربین تصویربرداری که همراهم بود را دید که یک هو جا خورد و گفت: “نزدیک نشوید و اصلاً فیلم نگیرید”. سریع میکروفن را دادم به تصویربردار و دویدم سمت سردار که داشت از پله ها بالا می رفت. سلام کردم و خودم را معرفی کردم.
چهره محجوبی داشت. جوابم را داد. گفتم: “سردار خیلی دلم می خواد که از شما یه مستند بسازم؛ حیفه که شما گمنام بمونید!” سردار گفت: “دعا کن شهید بشم، اون وقت می تونی مستندت رو بسازی!” گفتم: “نه دیگه؛ همیشه تا شماها شهید میشید میان سراغتون، حیفه گمنام باشید؛ به خدا ما جوونا نیاز داریم به شماها.” سردار خنده ای کرد و در آغوشم گرفت و شروع کرد به بوسیدن و گفت: “تو رو خدا دعا کن شهید بشم، دعا کن شهید بشم!”من دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشتم. سردار رفت با همان چهره محجوب و آرامش. انگار نه انگار که او همان کسی است که پشت خیلی از دشمنان اسلام و ایران را به خاک مالیده است.
من وقتی خوندم اینو خیلی گریه کردم...
الهی دردو بلات بخوره تو سرم حاج قاسم عزیز..
شب قدر، شب نور، رحمت و شب نزول قرآن و مَطْلَع خیرات و سعادات، و هنگام نزول برکات و سرآغاز زندگی نوین بشر و مبدأ تحوّل و تاریخ کمال واقعی انسانهاست شبی که اگر نبود و نیامده بود، شب تیره بدبختی انسان به پایان نمیرسید و بامداد نیکبختی او طلوع نمیکرد و از بند اسارت اقویا و استعمارگران آزاد نمیگشت. شب قدر، لیله مبارکه، شب آزادی بشر و اعلان حقوق انسان و حکومت عدالت و دادگستری است. شبی که برای ملّتهای غفلت زده، ناآگاه و آلوده به فساد و تباهی و گمراهی، صبح هدایت و بیداری و آگاهی و رستگاری گشت و بزرگترین و گرامیترین کتب آسمانی ـ که الی الابد و جاودان، راهنمای بشر و ضامن سعادت است ـ نازل شد و با اشراق ملکوتی، جهان را از ظلمت شرک و ثنویّتِ مجوس، تثلیث ترسا، خرافات یهود و بتپرستی و... به روشنایی توحید و پرستش خدای یگانه راهبر شد.
پسر گفت:
حجابتو رعایت کن،
دیدن زیباییهای تو منو به گناه میندازه!
دختر گفت:
چشماتو درویش کن!
مگه من باید به خاطر تو خودمو محدود کنم؟!
پسر گفت:
طبیعت من نگاه کردن و لذت بردن از زیباییهاست.
دست خودم نیست
دختر گفت:
طبیعت منم نشون دادن زیباییهامه.
دختر اگه جلوه گری نکنه که دختر نیست
پسر گفت:
خوب جلوه گریتو بذار برای شوهرت.
این طوری منو هم به گناه نمیندازی
دختر گفت:
تو نگاه هوس آلودتو بذار برای همسرت.
این طوری منو هم محدود نمی کنی
پسر گفت:
اگه همسر نداشتم چی؟
اگه نتونستم ازدواج کنم چی؟
اگه بعد از ازدواج تو خیابون چشمم به تو افتاد چی؟
مگه می تونم چشمامو ببندم؟
دختر گفت:
اگه منم نتونستم ازدواج کنم چی؟
برای کی جلوه گری کنم؟
پسر گفت:
خدا گفته خودتو بپوشونی.
خدا گفته به صبر و نماز پناه ببری.
خدا گفته با ایمان و عبادت فقط برای او جلوه گری کنی
دختر گفت:
خدا گفته تو هم چشماتو کنترل کنی.
پیامبر گفته نگاه تو به من تیری زهر آلوده از طرف شیطان.
گفته برای کنترل خودت روزه بگیری
پسر گفت:
اما باور کن با وجود جلوه گری تو کنترل نگاه برای من خیلی سخته.
انصاف نیست که تو خودتو نپوشونی و از من انتظار داشته باشی نگات نکنم.
دختر گفت:
تو هم اگه نگاهتو کنترل نکنی پوشیدن این همه لباس برام خیلی سخته.
انصاف نیست تو به من نگاه کنی و از من انتظار داشته باشی جلوه گری نکنم.
پسر گفت:
اما اگه تو جلوه گری نکنی من دیگه دلیلی برای نگاه بهت ندارم
دختر گفت:
تو هم اگه نگاه نکنی من دیگه دلیلی برای جلوه گری برات ندارم
پسر خوب! دختر گل!
بهتر نیست که هر دو تون همدیگه رو درک کنین؟
بهتر نیست که هر دو تون برای عفت عمومی تلاش کنین؟