سنگربان

"سنگربان" پایگاهی است فرهنگی، در تقابل با تهاجم معاندان داخلی و خارجی

سنگربان

"سنگربان" پایگاهی است فرهنگی، در تقابل با تهاجم معاندان داخلی و خارجی

سنگربان

پشت « سـنگر » ها خوابمان نبرد؛
همیشه امکان ضربه زدن از سـوی دشمنان انقلاب و دشمنان ایــران اسـلامی هـسـت، حتـــی در بهتــرین شرایط. همیشه کـمیــن دشــمن را در نظـر داشته باشـیم، هوشـیار باشــید. این همـان توصـیه ی امـیــر مؤمنان (ســلام اللّه علیـه) اسـت که فرمود: «و من نام لم ینم عنه» در عرصـه زندگی سیـاسی دچــار خــواب آلــودگی نـشـویـم، در پــشـت « ســنــگر » ها خوابمان نبـرد. اگر تو خوابت برد، باید بدانی که دشمن ممکن است بیدار باشد.
امـام خامـنـه ای (مد ظله العالی)

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
وصیت شهدا
طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۵
فروردين

روی تخته سیاه کلاس یکی از مدارس خرمشهر که موشک خورده بود
نوشته بود:

اسلام درس اول وآخرشماست بچه ها!!!

  • فدایی رهبر
۲۵
فروردين

در این کلیپ سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چند کلمه ای در مورد یار شهیدش شهید حاج احمد کاظمی سخن می گوید . در ابتدای فیلم مصاحبه گزارشگر روایت فتح با شهید کاظمی را می بینید و در ادامه مصاحبه با سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی . این ویدئو جوابی باشد برای بزدلان آمریکایی که ما را تهدید به ترور می کنند .

http://film.tebyan.net/newindex.aspx?pid=150314&MusicID=98463

  • فدایی رهبر
۱۹
فروردين

پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز هر ساعت ، عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی !

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ، بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من های کلاسم ، نگاهم کنید!

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ، بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

  • فدایی رهبر
۱۹
فروردين
بهم گفت: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفتم: آره ! خیلی دوسش دارم
گفت: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفتم: آره!
گفت : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفتم: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفت: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفتم: چرا؟
برام یه مثال زد:
گفت: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم
دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره.
تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره
دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد!
بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش
دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم
ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دید حالتم عوض شده
بهم گفت: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو
رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفتم: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟
معلومه که دروغ میگه
گفت: پس حجابت….
اشک تو چشمام جمع شده بود
روسری ام رو کشیدم جلو
با صدای لرزون گفتم: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ،
حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیگه با چادر اومدم
گفت: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندیدم و گفتم: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
گفتم: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

  • فدایی رهبر
۰۸
فروردين

گفتم میدانی چرا چادری شدم؟
گفت: چه می‌دانم، لابد این‌طوری خوش‌تیپ تری!
گفتم: نچ!
گفت: خب لابد فهمیدی این‌طوری حجابت کامل‌تره مثلاً!
گفتم: نچ!
گفت: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفتم: نزدیک شدی!
گفت: آها!! دیدی گفتم همه‌ی قصه‌ها به ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!
گفتم: برو بابا… دور شدی
باز گفت: خب خودت بگو اصلاً
گفتم: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا”ست،
خواستم کمی شبیه “حضرت زهرا ” باشم...

  • فدایی رهبر
۰۸
فروردين
آنها چفیه داشتند...... من چادر دارم
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم...
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...
آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ...من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند... من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...

 

 

  • فدایی رهبر