همانقدر که زن را باید فهمید،مرد راهم باید درک کرد
همانقدر که زن بودن میخواهد
مرد هم اطمینان میخواهد
همانقدر که باید قربان صدقه روی ماه زن رفت،باید فدای خستگی های مرد هم شد
همانقدر که باید بی حوصلگی های زن را طاقت آورد
کلافگی مرد را باید فهمید
این -من-را زمین بگذار!
مــــــا که شدی دیگر مرد بودن یا زن بودن نیست که نمایان است
این - ما - معنا دارد
این که تا کجا زنانگی هایت را پای مردت بریزی
اینکه تا چه حد مردانه بانوی خانه ات را بپرستی
همانقدر که پشت فریادها و بغض های یک زن دلتنگی نمایان است
پشت سکوت و بی تفاوتی مرد هم بی تابی نمایان
تمام کاسه کوزه هارا به پای اخم مردت نشکن دخترک
مردها گاهی اخمشان هزار معنا دارد غیر از انچه که در خیال تو میگذرد
مرد قصه ، مردانه پای بهانه هایش به ایست
ما زن ها وقتی تمام خود را در یک چهار دیواری
باتو تقسیم میکنیم
دنیا راهم که بیاورند بگذارند جلوی چشممان
تنها تورا میبینیم
تنها تورا میخواهیم
همانقدر که زن باید باشد
مردهم باید باشد
اینجا من نیست، تو نیست
همه اش میشود ما