کنایه ای به پسران و دختران سرزمینم
دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۱۴ ب.ظ
داستان از آنجا شروع شد که...
تو اسم تمام هرزگی هایت را آزادی گذاشتی...
و من از آنجا بی غیرت شدم که...
فکر میکردم به تمدن رسیده ام!
فدای اون روی ماهت واقعا دلت برای اون لحظه های با خدا بودن تنگ نشده؟؟؟؟
واسه اون حجاب ناز دوران کودکی؟
آهای گل پسر...
دلت واسه اون غیرت دوست داشتنیت تنگ نشده که...
وقتی میخواستی با یک خانوم حرف بزنی...
این پا و اون پا میشدی...
لپ هات گل مینداخت،زبونت لکنت می گرفت...
ولی الان اسمشو گذاشتی لارج بودن...!!!
درسته...؟
خواهر عزیزم،برادرم
به احترام شهدا حجابت،نگاهت
- ۹۳/۰۶/۰۳