ماجرای خواستگاری شهید حامدجوانی به نقل از مادر شهید
يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ق.ظ
هو الشهید
فکر می کردم مردان و جوانان زمان جنگ خیلی کم شده و دیگه اگه وجود داشته باشه هم ظاهر نمی شن ، ولی از وقتی مدافعان حرم شهیدانی همچون محمودرضا بیضایی ها کوثرشان را گذاشتند و رفتن و جوانانی همچو حامد جوانی ها از بهترین دوران زندگی شان یعنی ازدواج گذشتند و به خاطر اسلام به آرزوی خود رسیدند، تازه فهمیدم که مرد های زمان دفاع مقدس کم که نیستن هیچ اگه موقعش برسه زیاد هم هستن.
در رابطه با ازدواج شهید حامد جوانی مادر شهید ماجرایی را به دوستان شهید تعریف کرده که جگر من به آتیش کشیده شده متن زیر به نقل از مادر شهید است:
.
مادر شهید:
.
برای حامد به خواستگاری رفته بودیم و مقدماتی را نیز انجام داده بودیم و با رضایت طرفین قرار بود ازدواج کنند اما یک دفعه تصمیمش عوض شد و از سوریه تماس گرفت و گفت: به هیچ وجه نمی خواهم ازدواج کنم و تا داعش هست من مشغول مبارزه خواهم بود و لاغیر.
ما به خانواده دختر خانم زنگ زدیم و بسیار عذرخواهی کردیم.
می دانست دیگر برگشتی در کار نیست و نمی خواست اسم دختر مردم وارد شناسنامه اش شود و بعدها برای دختر دردسر آفرین باشد و مشکلی پیش بیاید.
- ۹۴/۰۵/۱۸