سنگربان

"سنگربان" پایگاهی است فرهنگی، در تقابل با تهاجم معاندان داخلی و خارجی

سنگربان

"سنگربان" پایگاهی است فرهنگی، در تقابل با تهاجم معاندان داخلی و خارجی

سنگربان

پشت « سـنگر » ها خوابمان نبرد؛
همیشه امکان ضربه زدن از سـوی دشمنان انقلاب و دشمنان ایــران اسـلامی هـسـت، حتـــی در بهتــرین شرایط. همیشه کـمیــن دشــمن را در نظـر داشته باشـیم، هوشـیار باشــید. این همـان توصـیه ی امـیــر مؤمنان (ســلام اللّه علیـه) اسـت که فرمود: «و من نام لم ینم عنه» در عرصـه زندگی سیـاسی دچــار خــواب آلــودگی نـشـویـم، در پــشـت « ســنــگر » ها خوابمان نبـرد. اگر تو خوابت برد، باید بدانی که دشمن ممکن است بیدار باشد.
امـام خامـنـه ای (مد ظله العالی)

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
وصیت شهدا
طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۲۸۷ مطلب با موضوع «پیام شهدا» ثبت شده است

۰۳
مهر

  • فدایی رهبر
۲۴
شهریور

 

پرچممون همیشه بالاست.

بالا بردن پرچم ایران بزرگ توسط سربازان انگلیسی

 

 

  • فدایی رهبر
۲۴
شهریور

 

 

 

  • فدایی رهبر
۲۴
شهریور

 

کدخدا و انگلیس خبیث اینه گزینه نظامیت؟؟؟ سال 83 گرفتیمتون
بعد این ها توسط حسن روحانی
از گیت دولتی با سلام و صلوات فرستادنشون انگلیس

 

 

http://www.afsaran.ir/link/1082610

  • فدایی رهبر
۲۴
شهریور

 

سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه در بیست و یکمین مجمع سراسری فرماندهان و مسئولین سپاه گفت : ما در این جا جمع شده ایم تا فضای جدید انقلاب اسلامی را بازشناسایی کنیم.

وی گفت: ما در اینجا جمع شده ایم با الهام از پرتوهای درخشان هدایت الهی امام مسلمین و پیشوای بزرگ انقلاب، رسالت های جدید سپاه را در این شرایط جدید دریافت کنیم و مسیر تکوین سپاه را برای انجام وظایف و مسئولیت های جدید برای آینده پیش رو بشناسیم.

سردار سلامی افزود: ما در اینجا جمع شده ایم تا مخاطرات جدیدی که انقلاب اسلامی را تهدید می کند بازشناسایی و اراده خود را برای پاسخگویی به هر اقدامی در آینده طراحی کنیم.

وی افزود: ما امروز با واقعیت هایی رو به رو هستیم که برخی از آنها ریشه در گذشته انقلاب دارد و برخی نیز با واقعیت های جدید پیوند خورده اند.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران در ادامه با بیان اینکه ما مسیر پر فراز و نشیبی در این 35 سال پشت سر گذاشته ایم، گفت: ما توانسته ایم کودتای نظامی دشمن را در هم بشکنیم و توطئه های دشمن را در روزهای آغازین انقلاب با شکست مواجه کنیم.

وی افزود: ما در این جنگ 8 ساله در یک مقیاس جهانی با فداکاری رزمندگان، جانبازان،‌ شهیدان و ایثارگران این دوران را پشت سر گذاشتیم و توانستیم از میدان تحریم اقتصادی دشمن عبور کنیم و با صبر و شکیبایی این رویای دشمن را نابود کنیم.

سردار سلامی با بیان اینکه ما توانستیم در مقابل تهاجم، غارت و شبیخون فرهنگی غرب ایستادگی کنیم، گفت: ما توانستیم در عصر محاصره علمی به دستاوردهای بزرگی دست یابیم و آن را به جهانیان معرفی کنیم.

وی افزود: ما با تکیه بر اندیشه های درونی این ملت توانستیم به پیشرفت دست یابیم و این در تاریخ جهان بی سابقه است .

سردار سلامی گفت: ما توانستیم فتنه های داخلی را سرد و خاموش کنیم و ملت ایران در 9 دی به این آرمان و آرزوی دشمن ضربه مهلکی وارد کرد.

جانشین فرمانده کل سپاه افزود: ما توانستیم سیاست های منطقه ای دشمن را با شکست مواجه و با ایجاد میدان های جدید در مناطق دوردست فعالیت های دشمن را متوقف کنیم .

وی افزود: ما به یک قدرت دفاعی و بازدارنده نیرومند دست یافتیم طوری که امروز نیروی هوافضای سپاه هر نقطه ای را که بخواهد با شدت به آتش می کشد و نیروی دریایی نیز ظرفیت انهدام دشمن را دارد.

وی ادامه داد: امروز فرمانده سپاه قدس ما توانسته است ظرفیت های سیاسی - امنیتی دشمن را در معرض زوال قرار دهد.

  • فدایی رهبر
۱۶
شهریور

  • فدایی رهبر
۱۶
شهریور

دانشجوی 23 ساله رشته کامپیوتر بود

بسیجی هم بود ، یا یک چهره معصوم و حزب اللهی

نامش هم حجت الله رحیمی ، مداح اهلبیت

نوروز 1390 که رفته بودند مناطق جنگی ، هم کاروانیانش می گفتند : حال خوبی نداشت

یک شب تا صبح بیدار مانده بود تا صوت های های مربوط بهشلمچه را آماده کند .

شده بود از مسئولین کاروان ها ، حضور اعضا را بررسی می کرد

یک روز از همین روزها ، ساعت 8 صبح بود که دوید تا بیاید اینطرف ، اما ناگهان ، پایش به درب مقر سپاه گیر کرد و زمین خورد

بروی زمین افتاده بود

راننده اتوبوس که حجت الله را ندیده بود ، از روی بدن نحیفش گذشت ...

وقتی که چند متری جلوتر رفته بود ، از صدای داد و بیداد اطرافیان اتوبوس ، فکر کرده بود اتوبوس روی کسی است

برای همین ، دنده عقب گرفت تا به خیال خودش از رویش کنار برود ، اما نمی دانست دوباره رفته روی بدن حجت الله ، آمد پائین تا ببینید چه خبر است

دید لاستیک های ضخیم اتوبوس روی پیکر حجت الله قرار گرفته ...

سریع سوار شد که ماشین را حرکت بدهد ، اما دیگر دیر شده بود ،خون حجت الله ، کف خیابان را گرفته بود

حالا دیگر ، نمی شد به او فقط گفت حجت الله ، انگار چیزی کم داشت

آخر ، دوستانش می گفتند ، وقتی لپ تابش را چک کردیم ، دیدیم در آن عکس دسته جمعی ، بالای عکس خودش نوشته ،

 

شهید حجت الله رحیمی

  • فدایی رهبر
۳۱
مرداد

  • فدایی رهبر
۳۱
مرداد

  • فدایی رهبر
۳۱
مرداد

  • فدایی رهبر
۱۸
مرداد

هو الشهید
فکر می کردم مردان و جوانان زمان جنگ خیلی کم شده و دیگه اگه وجود داشته باشه هم ظاهر نمی شن ، ولی از وقتی مدافعان حرم شهیدانی همچون محمودرضا بیضایی ها کوثرشان را گذاشتند و رفتن و جوانانی همچو حامد جوانی ها از بهترین دوران زندگی شان یعنی ازدواج گذشتند و به خاطر اسلام به آرزوی خود رسیدند، تازه فهمیدم که مرد های زمان دفاع مقدس کم که نیستن هیچ اگه موقعش برسه زیاد هم هستن.
در رابطه با ازدواج شهید حامد جوانی مادر شهید ماجرایی را به دوستان شهید تعریف کرده که جگر من به آتیش کشیده شده متن زیر به نقل از مادر شهید است:
.
مادر شهید:
.
برای حامد به خواستگاری رفته بودیم و مقدماتی را نیز انجام داده بودیم و با رضایت طرفین قرار بود ازدواج کنند اما یک دفعه تصمیمش عوض شد و از سوریه تماس گرفت و گفت: به هیچ وجه نمی خواهم ازدواج کنم و تا داعش هست من مشغول مبارزه خواهم بود و لاغیر.
ما به خانواده دختر خانم زنگ زدیم و بسیار عذرخواهی کردیم.
می دانست دیگر برگشتی در کار نیست و نمی خواست اسم دختر مردم وارد شناسنامه اش شود و بعدها برای دختر دردسر آفرین باشد و مشکلی پیش بیاید.

  • فدایی رهبر
۰۵
تیر

  • فدایی رهبر
۰۵
تیر

این بسیجی‌های ما، که تویشان بچه‌های کوچولو هم هستند، ببین چه وضعی دارند! بسیجی کوچولوی ما دمپای شلوارش حتی گتر ندارد و هی دمپای شلوار توی پایش گیر می‌کند هیچی هم بلد نیست، تا حالا هم توی شب نجنگیده، اولین بار است که آمده جبهه و توی شب دارد می‌جنگد، با آن کلاشینکف قراضه‌ خودش، در حالی که چشم‌هایش هیچ جا را نمی‌بینند، تیراندازی می‌کند، بعد صبح که هوا روشن می‌شود، می‌بینی توی بیابان، هر طرف یک تل از جنازه‌ی نیروهای بعثی به زمین ریخته!

وقتی می‌بینم یک بچه بسیجی لاغر و معصوم، که هنوز حتی مویی پشت لب او سبز نشده، از محروم‌ترین دهات فقیر به جبهه آمده و رفته عملیات، بعد رگبار تیربار دشمن زده و شکم او را دریده و شهیدش کرده، من در برابر جسد این بسیجی پانزده ساله، حتی از این که زنده مانده‌ام، این را یک ننگ می‌دانم.

  • فدایی رهبر
۰۴
تیر

  • فدایی رهبر
۰۴
تیر

  • فدایی رهبر
۰۳
تیر

 

 

 

  • فدایی رهبر
۳۰
خرداد

  • فدایی رهبر
۳۰
خرداد

  • فدایی رهبر
۲۹
خرداد

  • فدایی رهبر
۲۹
خرداد

  • فدایی رهبر
۲۸
خرداد

  • فدایی رهبر
۲۶
خرداد

  • فدایی رهبر
۲۶
خرداد

  • فدایی رهبر
۲۵
خرداد

175 شهید غواص

۱۷۵ شهید غواص

گفتم: دستان بسته فرشته‌ها،

یادم افتاد، فرشته‌ها دست ندارند.

وجه تمایز فرشته و آدمی، غیر فطرت و اختیار، دو بال است. بال‌هایی که آن روز قرار شد با دستان بسته، مریدان خمینی (ره) را به عرش برسانند.

همه آن‌هایی که در ماه‌های آذر و دی در جنوب بوده‌اند، می‌دانند که چه سرمای استخوان‌سوزی دارد؛ چه برسد به آموزش غواصی و شنا در آن.

می‌گویند غوغا، در عمق اروند است. شنیده‌ام جریان اروند، جریان صاف و آرام است، اما در عمق آن غوغایی به پاست و خروش و طغیان واقعی رودخانه زیر آب است. به طوری که اگر لنگر کشتی که در اروند لنگر می‌اندازد ضعیف باشد جریان رود، کشتی یا یدک‌کش را از لنگر جدا می‌کند و با خود می‌برد.

اینجاست که می‌فهمم چرا غواصان کارکشته زمان جنگ با شنیدن نام اروند، هوایی می‌شدند و تمام سختی عبور از این رودخانه را که حتی عراقی‌ها تصور نمی‌کردند کسی بتواند از آن عبور کند، به جان می‌خریدند. برای آن‌ها جنگ دوجانبه بود؛ جنگ با آب و جنگ با دشمن…

 

توسل، این کلیدواژه کاربردی در عموم عملیات‌ها و نفوذهای شناسایی، در میان غواصان معنای ویژه‌ای داشت. با استناد به برخی روایات شفاهی بازماندگان آن فرشتگان زمینی، غواصانی که می‌خواستند از آب‌های مواج اروند عبور کنند، به وسیله یک رشته سیم تلفن خود را به همدیگر وصل می‌کردند تا جریان آب آن‌ها را نبرد و گم نشوند. نفر اولی که در جلوی صف حضور داشت و سیم را به دور خودش می‌بست، چند متری سیم اضافه با سر آزاد در جلوی او قرار داشت که وقتی می‌پرسیدند این سیم‌های اضافه در جلوی شما برای چیست؟ پاسخ می‌داد که این چند متر سیمی که در جلوی من می‌بینید، اضافه نیست؛ بلکه سر آن به دست حضرت زهرا (س) است که ما را هدایت می‌کنند که به کدام جهت برویم…

 

 

مظلومیت غواص در نبرد، زمانی مشخص می‌شود که به عنوان یک غواص بدانی پس از کسب مهارت‌های لازم شنا در اعماق آب با تجهیزات و ادوات انفرادی، سکوتت باید ورد زبانت باشد! جان‌پناهی جز امواج سهمگین نداری و دائم در مرز زنده بودن نفس می‌کشی. همچنین مانند سایر یگان‌های رزمی، مشایعت امدادگر با یگان هم در کار نیست. وقتی پذیرفتی، باید پای اعتقاد و ایمانت مردانه دل به دریا بزنی و به سفارش اهل ذکر، انا فتحنا … و وجعلنا بخوانی. یادت باشد، اگر از سر قضا یا به آتش بی‌هدف دشمن تیری هم خوردی، حق نداری سکوت آب و هور را بشکنی. تو انتخاب کردی صیاد بحر معرفت باشی. در آن لحظات آخر هم باید صبر را برای آب معنا کنی اما باز هم بی‌صدا… دست آخر به رسم موسی و نیل، با دستان خودت پیکرت را به آب بسپری که او خود رسم بنده‌پروری داند …

 

 

غواصانی که در سردترین فصل سال ۶۵، در آب‌های استخوان‌سوز کارون و با تحمل مشقات فراوان، کمترین امکانات، تحمل سختی‌ها، بی‌خوابی‌ها و مریضی‌ها، تمرین کرده و آموزش غواصی دیده بودند، حالا باید تمام آن زحمات را به نتیجه می‌رساندند و خود را مهیای بزرگ‌ترین عملیات تاریخ جنگ تا آن روز، می‌نمودند.

عملیاتی که در میان عوام‌الناس به عملیات سرنوشت جنگ مشهور شده بود. درست است؛ «عملیات سرنوشت جنگ». مدت ۱۰ ماه تقریباً تمام امکانات اقتصادی، صنعتی، رفاهی، نظامی و… کشور برای تدارک این عملیات بسیج شد. تمام وزارتخانه‌ها و ارگان‌های دولتی در تکاپوی تأمین این عملیات بودند. تقریباً تمام مردم ایران.

عملیات کربلای ۴ با یک طرح‌ریزی بسیار گسترده و وسیع انجام گرفت و بر اساس پیش‌بینی‌های به عمل آمده قرار بود هزار و ۵۰۰ گردان بسیجی این عملیات را انجام دهند (حدوداً چهل و پنج هزار نفر) ولی تأمین این نیرو در حد مقدرات کشور نبود.

بنابراین سپاه یکصد هزار نفری محمد (ص) در قالب ۳۰۰ گردان برای عملیات کربلای ۴ تدارک دیده شد. این سپاه در استادیوم یکصد هزار نفری آزادی تهران تجمع باشکوهی انجام داده و برای انجام عملیات به منطقه مورد نظر اعزام شد.

منطقه شرق بصره از مناطقی است که تلاش قابل توجهی از ایران را در طول جنگ به خود معطوف داشته و غالباً در تصرف هدف‌های زمینی نیز به موفقیت نرسیده بود. تلاش سپاه پاسداران جهت انجام عملیات کربلای ۴ در چهار قرارگاه نوح، کربلا، قدس و نجف با رمز محمد رسول‌الله (ص) صورت پذیرفت و یگان‌های متعددی از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در خطوط مقدم و نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی به پای کار آمدند.

با تبلیغات به عمل آمده، سال ۱۳۶۵، سال سرنوشت برای جنگ منظور شده بود. ولی متاسفانه دشمن با آگاهی از عملیات و پی بردن به طرح و معابر اصلی حمله نیروهای خودی در دو طرف معبر کم‌عرض آبی «ام الرصاص» که از آن به نام «تنگه عملیات» یاد می‌شد این معبر را مسدود ساخت.

هر چند عملیات منجر به شکسته شدن خطوط پدافندی مستحکم دشمن شد ولی اجرای انبوه آتش عراق روی نقاط خاص و حساس اروند، سازمان غواص‌های خط‌شکن و قایق‌سواران را که در مراحل دوم و سوم قرار بود به پای کار بیایند بر هم زد و عملیات را مختل نمود.

نیروهای خط شکن از تنگه عملیات گذشته و در جزیره بلجانیه پیاده شدند. حتی قسمتی از جزایر سهیل و ام الرصاص نیز به تصرف درآمد. ولی ادامه عملیات به دلیل ذکر شده میسر نشد و نیروهای خودی جهت حفظ قوا و جلوگیری از تلفات بیشتر از ادامه نبرد صرف‌نظر نمودند تا فرصت مناسب‌تری برای طراحی مجدد به دست بیاید. در این عملیات نیروی زمینی به کار گرفته شده خودی حدوداً به سه برابر نیروی زمینی دشمن بالغ بود.

عملیاتی آبی – خاکی، در مواجهه با دشمنی که از ۹ مانع طبیعی و مصنوعی بهره می‌برد. حوالی نخلستان‌های اطراف اروند، حدفاصل جزیره بلجانیه تا بصره، به منظور تهدید شهر بصره، تصرف ام الرصاص و ابوخضیب و در نهایت تصرف شهر بصره که به فرماندهی و هدایت سپاه پاسداران و مشارکت گردان‌های بسیج، در سومین روز از دی سال ۶۵ صورت پذیرفت.

… و عملیات این گونه آغاز شد

شلمچه! اروندرود! جزیره ماهی! جزیره بوارین! پرده سیاه شب کشیده شده بود. آخرین نماز جماعت بود، خیلی‌ها تا ساعتی دیگر به سفر ابدی می‌رفتند، این را فقط خودشان می‌دانستند و فرشته‌هایی که در انتظارشان بودند. همه زار می‌زدند، گریه عذر تقصیر، عفو و بخشش به درگاه خدا، گریه شوق از توفیق جهاد.

در نزدیکی خط دشمن، غواصان پناه گرفته بودند، آماده دستور و فرمان حمله؛ لحظات سختی بود، همه چشمشان به عقربه‌های فسفری پرنور ساعت‌های غواصی که هر کدامشان به دست داشتند بود؛ لباس‌های سیاه غواصی به تن، سلاح‌ها حمایل، نارنجک‌ها و خشاب‌ها بسته به فانوسقه‌ها، کوله‌های موشک‌های آرپی‌جی به پشت، ماسک‌ها به صورت، اشنوگرها به دهان، فین‌ها به پا، بندهای آن محکم، چاقوهای غواصی به ساق پا بسته، سیم خاردار قطع‌کن، سیم‌چین، چراغ قوه با انواع شیشه‌های رنگی برای اعلام خبر، کاتر و فندک؛ هر کدام را به جای خود محکم بسته بودند و آماده حرکت.

سکوت بر شلمچه و اروند حاکم بود؛ فقط صدای خش‌خش نیزارها و امواج به گوش می‌رسید. هوا سرد بود، غواصان از سرما می‌لرزیدند، انگار از انقباض عضلات، لباس‌های غواصی هم گشاد شده بودند. اما گریزی نبود، باید بی‌سر و صدا در ساحل اروند، داخل باتلاق‌ها و لای نیزارها مخفی می‌ماندند تا دستور برسد.

بچه‌ها به حکم دل، به سطح آب اروند که با بازتاب نور ماه، نوربالاها را، هوایی می‌کرد چشم دوخته بودند و با عقل سر، به مواضع هدف که در عمق چند کیلومتری از ساحل خودی بود فکر می‌کردند.

دلایل شکست عملیات

فارغ از تحلیل استعداد و آرایش دشمن و علل عدم موفقیت در سپاه اسلام در این عملیات، ظاهراً نیروهای بعثی از زمان عملیات آگاه شده و عملیات لو می‌رود. اما نه به دست منافقین یا ماهواره‌ها و آواکس‌های آمریکایی، که این‌ها فقط محل تجمع نیروهای ایرانی را می‌توانستند کشف کنند و نه محور عملیات و طرح و برنامه آن را.

دشمن می‌دانست که بعد از شکسته شدن خطوط پدافندی‌اش به دست غواص‌ها، نیروهای پیاده با قایق به آن سوی اروند منتقل خواهند شد. و چون از روحیه رزمندگان ما باخبر بود شکسته شدن خط خود را امری اجتناب‌ناپذیر می‌دانست، اما این را هم می‌دانست که نیروهای خط‌شکن فقط به صورت موضعی می‌توانند در خطوط نفوذ کنند و بعد از تحلیل نیروی جسمی و تمام شدن مهمات، دیگر کاری از آن‌ها بر نخواهد آمد.

پس به فکر سد کردن نیروهای پشتیبانی افتاد که به طبع اهداف سهل‌الوصول‌تری بودند، چون هم بر سطح آب حرکت می‌کردند و قابل رویت بودند و هم قایق نسبت به نفر در مقابل آتش انبوه آسیب‌پذیرتر است. توپ‌های چهارلول پدافند هوایی در ساحل اروند مستقر شدند و آماده بودند برای شکار قایق‌های رزمندگان.

گرای تنگه گرفته شده بود و حجم انبوه توپ و خمپاره زمانی سطح آب را پوشش داد. دشمن با تمام تمهیداتی که اندیشیده بود باز هم در هول و هراس بود. رادیو بغداد در پیامی اعلام کرد: «ما می‌دانیم که شما آماده عملیات هستید، خود را به کشتن ندهید و …»

دقایقی نگذشت؛ به یکباره سکوت مرگبار اروند با سفیر گلوله‌ها در هم شکست. سراسر خط، دشمن از تمام سنگرها سطح آب را زیر آتش گرفت؛ گلوله بود که می‌آمد، از موشک آرپی‌جی گرفته تا تیرهای کالیبر ۵۰، تیربارهای گرینوف و کلاش؛ همه فقط سطح آب را می‌زدند. آنقدر تیرها به هم پیوسته و پرحجم بود که خط آتش تشکیل شده بود؛ حتی با ضدهوایی چهارلول به طرف غواصانی که در آب، بدون هیچ جان‌پناهی بودند، شلیک می‌شد.

تیرهای رسام، مثل میلگردهای مذابی که از کوره کارخانه ذوب آهن خارج می‌شود، به هم وصل بود. اصلاً امکان عبور از لابلای گلوله‌ها نبود؛ گرچه خیلی از تیراندازهای دشمن سطح آب را کور می‌زدند، اما به یکباره هواپیماها در آسمان پیدا شدند و صدها گلوله منور از روی بصره، دهانه خلیج فارس تا روی خرمشهر ریختند. آسمان پر از منور شد. در طول جنگ، چنین عملیات نورافشانی ندیده بودم. منطقه مثل روز روشن شد. حالا وقتی بود تا تیراندازها، غواصان مظلوم را یکی یکی شکار کنند.

نورافشانی یک عملیات، اینچنین نوبر بود

منطقه مثل روز روشن شد و لحظه سماء مستانه بچه‌ها در اروند فرا رسید…

اما انگار، آب و خاک و باد و آتش، با توپ‌های چهارلول و سلاح‌های منحنی‌زن، یکدله و هم‌قسم شده بودند تا آزمون نهایی عاشقی را از فرزندان دل به دریازده خمینی (ره) بگیرند.

در آن اوقات سهمگین، دشمن با گراهای گرفته شده از تنگه‌ها، با توپ و خمپاره، قایق‌های رزمندگان را و با دوشکا و تیربار، غواصان مظلوم را یک یک شکار می‌کرد.

عملیات لغو شد. هیچ‌گونه تماسی با غواصان برقرار نبود. چه بر سرشان گذشت، خدا می‌داند و بس. بچه‌ها در عمق و سطح اروند قتل عام می‌شدند و هیچ کاری از سایر همرزمان ساخته نبود. دشمن دیوانه‌وار منطقه را زیر آتش توپخانه و خمپاره‌اندازها گرفته بود. صدای غرش توپ‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد، دشمن می‌خواست از نیروهایی که برای عملیات پای کار آمده بودند، کسی سالم از منطقه خارج نشود.

تا اینکه دستور آمد که هر کس، هر طور و با هر چیزی که می‌تواند از منطقه خارج شود، وعده ما، مقر گردان در خرمشهر.

مرور تاریخچه کربلای ۴ و لو رفتن این عملیات مملو است از انتقادهایی از محورهای مدنظر تهاجم، حجم نیروهای مؤثر عملیاتی و برآورد نامناسب از پتانسیل دفاعی دشمن، همچنین چگونگی مدیریت فرماندهان سپاه وقت و تصمیمات صحیح یا ناصحیح ایشان، همه و همه حواشی واقعه سوم دی ۶۵ است.

مژده‌ای رسید

اما فارغ از این اوصاف، ۲۸ اردیبهشت جاری مژده‌ای رسید؛

پیکر ۲۷۵ شهید از جمله شهدای عامل در عملیات کربلای ۴، از مرز شلمچه وارد ایران شد.

نویدی که دهان به دهان و گوش به گوش، مادران گمنام را به معراج‌های شهدا می‌کشاند.

این خبر، ادامه تلخی نیز داشت، در میان این شهدا، ۱۷۵ شهید غواصاز غواصان کربلای ۴، با دستان بسته و بدون هیچ جراحتی، در گور دسته جمعی، که نه، گلزار دسته جمعی یافت شده‌اند.

و کسی کی درک خواهد کرد گلایه‌ها که نه، خلوص نجواهای عاشقانه انت المولی و انا العبد ایشان را.

به جرات، هیچ کس تا آن وقت فکرش را هم نمی‌کرده که، کی و کجا قرار است از میان دو انگشت مولایش، خیلی جاها را ببیند و هم اینکه، کربلای او کجا قرار گرفته است! و یا اینکه حتی قرار است صورت به صورت با خاک، با این طینت وجودی، «عادت آخر» خود را ترک دهد!

اینجا، لفظ جان کندن نامأنوس‌ترین واژه است. آخر، آدمِ شهید در حیاتش هم ترک عادت را سرلوحه عاداتش قرار داده!

اما این عادت آخری، عجیب دلبسته است به جان آدمیزاد، خودش را می‌خواهد خفه کند، آدم را نه! عقل می‌گوید هنوز زنده‌ای، بارقه امیدی هست، شاید از راهی که آمده‌ای به سلامت تن برگردی. اما دل، سکوت اختیار کرده، حیا می‌کند از اعتذار و ذلت که او عقل معاشش را سه طلاقه نموده است.

این نقل که شهدا در عین وصال، در درجات متفاوت‌اند سخن گزافی نیست. غواصی که می‌بایست هم با آب می‌جنگید هم با دشمن، مقدر شد به شوق دلدار، با دستان بسته و نفسی که هنوز در تن او جاری است، مرگ را به سخره بگیرد. حافظ کجاست که از شمع و گل و پروانه بگوید …

با خود فکر می‌کنم، این دم آخری، عادت دست و پاگیر تنفس، عجیب خودش را به در و دیوار تن می‌کوبد، که هان! جان داری و جان شیرین خوش است.

تا به وسوسه دو، سه روزی خور و خواب و شهوت، از مرید ۱۸ ساله خمینی (ره) پرده‌دری کند!

که حفظ جان را اهم واجبات بشمرد! و پشیمان شود از کرده خود، که خاک بر دهانم الموت لخم… بگوید! شاید به جوانی‌اش رحم شود.

قدری صبر کن!

آیه‌ای از خاطرم گذشت،

 

…وَتُکلِّمُنَا أَیدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کانُوا یکسِبُونَ (۱) …دست‌هایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کرده‌اند گواهی دهد.

 

به مصداق این آیه، حالا که قرار است شهادت دهند دست‌ها و پاها،

دست‌ها و پاهایی که به قبول زحمت کابل، سیم، بند پوتین و هرچه دم دست بوده، حالا به ظاهر ساکت‌اند …

نه، دیگر برای شک دیر است.

به قول عزیزی، آدم از خودش خجالت بکشد بهتر از این است که از دیگران خجالت بکشد.

حالا که فرشته‌ها، چشم به رفت و برگشت نفس‌هایمان دارند و قرار است خوب‌ترها را جاهای خوب‌تر ببرند، کسی به دیگری هم نگاه نمی‌کند، اگرچه چشم‌ها بسته است. هرکس به سهم خود قانع است، تیر، تیغ، آب، شایدم … خاک.

آقا این دقایق آخر، از همه آن ۱۷-۱۸ سال عمرش دیرتر می‌گذرد، مثل همین چند خط!

انگار این حرمله‌های بعثی پایشان را روی عقربه‌های ساعت گذاشته‌اند، نه می‌گذرد، نه نمی‌گذرد. این وقت‌ها که سر شیطان، برای القای یأس در دل بچه‌ها شلوغ می‌شود، فقط ایمان به کار آدم می‌آید. دیگر، فکر کردن به چشم‌های منتظر مادرانه‌ای که چشم به راه برگشتت دارند یا حتی، آدرنالینی که از شدت ترشح در خون، می‌رود از گوش‌هایت فواره کند، خیلی مهم نیست.

یک حدیث: حُسنُ ظَنَ باللهِ ان لاتَرِجو الا الله…(۲) گمان نیک به خداوند آن است که جز به او امیدوار نباشی…

برای امیدوار به رحمتت، که قرار است چشمش به هنگام مرگ به جمال آل کساء (علیهم السلام) روشن شود و همین طور که خاک بر سر و صورتش می‌ریزند، همانند بوییدن گلی خوشبوی به لقایت برسد، مرگ آنقدرها هم ترسناک نیست.

شهید عزیز؛ هنوز هم به اطمینان می‌دانم که نام تو در هیچ یادواره و بزرگداشتی نمی‌گنجد و هم هیچ کتابی. تو را باید با خودت شناخت، تو را باید با خود خود گمنامی شناخت. شاید هم با اروند و نهرخین! که صبر را برایشان معنا کردی. آری برای از تو نوشتن غیر از کاغذ و قلم، نظر رحمتتان لازم است که فقط کاغذ سیاه نشود.

کربلای بی‌منتهای ۴ گذشت و کربلای ۱۷۵ غواص بحر عرفان خمینی (ره) نه در اروند و دجله، که امروز بر سر دستان من و شما رقم خواهد خورد.

آری اعتراف می‌کنم غواص شهید، که دست دلم سوخت از روایت شب‌های ظلمانی کربلای ۴. اگرچه نام تو در میان نیست اما ولاتحسبن الذین قتلوا…، که زنده‌تر از منی.

 

برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ روی آن‌ها کلیک کنید 

  • فدایی رهبر
۲۲
خرداد

 

من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و

متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند

برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه

می گویند، بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به

جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته

است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی

ما در هیچ کجا پیدا نمی شود. نه شرقی - نه غربی

(بخشی از وصیت نامه شهید همت)

  • فدایی رهبر
۲۲
خرداد

 

دسترسی به سایت های نظامی ، از مصادیق وطن فروشی ست،

دولتمردان

  • فدایی رهبر
۲۲
خرداد

  • فدایی رهبر
۲۱
خرداد

  • فدایی رهبر
۲۱
خرداد

گاه ها همه بر روی پرده سینما بود،
اکران فیلم شروع شد،

شروع فیلم سقف یک اتاق،
سه چهار پنج شش هفت،
هشت دقیقه ی اول فیلم فقط سقف اتاق،

صدای همه در آمد،
اغلب تماشاگران سینما را ترک کردند،
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین،
و به
قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید.
.
.
.

زیر نویس: این تنها هشت دقیقه از زندگی این جانباز بود و شما طاقت نداشتید.

  • فدایی رهبر
۱۳
خرداد

  • فدایی رهبر
۱۰
خرداد

  • فدایی رهبر
۰۹
خرداد

  • فدایی رهبر
۰۹
خرداد

  • فدایی رهبر
۰۹
خرداد

  • فدایی رهبر
۰۸
خرداد

  • فدایی رهبر
۰۸
خرداد

سلام
دیروز یه مراسم توپی در معراج شهدا داشتیم کلی صفا کردیم جای همه دوستان خالی.
شهدا عطر و بوی خاصی دارن که آدم رو شیفته خودشون میکنن.
*عکس هم از خودمه*

  • فدایی رهبر
۲۵
ارديبهشت

  • فدایی رهبر
۱۹
ارديبهشت

  • فدایی رهبر
۱۹
ارديبهشت

 

دلنوشته شهید آوینی پس از دیدار با مقام معظم رهبری:

آن صورت ازلی را چه کسی بر این لوح قدیم نقش کرده بود؟

چشمانش منزل عنایتی ازلی و دهانش معبر فیض ازلی و دستانش..چه بگویم؟

کاش گوش نامحرمان نمی شنید...

  • فدایی رهبر
۱۸
ارديبهشت

  • فدایی رهبر
۱۸
ارديبهشت

سلام
بچه ها

این ها فیلم هایی که درباره شهید خلیلی دریافت کردم
خیلی قشنگند

هرکی تبسم علی اون رو عاشق خودش کرده و
مشتاقه خاطره و از خصوصیات علی بشنوه به لینکای زیر بره برای دریافت
دلتون شکست ما رو یادتون نره

مستند دعوت1بخش(پخش شده درشبکه قرآن):/www.aparat.com/v/ObzGi
مستند دعوت2بخش(پخش شده در شبکه قرآن):www.aparat.com/v/wer 
مستند دعوت3بحش(پخش شده از شبکه قرآن):
www.aparat.com/v/UCi

  • فدایی رهبر
۰۸
ارديبهشت
بسم الله الرحمن الرحیم
کیا فیلم اون بچه شهید رو دیدن که دلتنگ باباش شده؟؟
حالا این یه پدرکه دلش برا دخترش تنگ شده
 

 
  • فدایی رهبر
۰۸
ارديبهشت

 

کلیپی در فضای مجازی دست به دست می چرخد. کلیپی که مربوط به دختر بچه شهید علی اسکندر از شهدای حزب الله که در زینبیه به شهادت رسیده است، در این ویدیو کوتاه دختر بچه شهید تلاش دارد تا قاب عکس را بغل کند. این دختر بچه منو یاد حضرت رقیه(س) انداخت الله اکبر

  • فدایی رهبر
۰۱
ارديبهشت

  • فدایی رهبر
۲۱
فروردين

 

 

  • فدایی رهبر
۱۵
فروردين

 

در گوشه ای از منزل پدر شهید مجتبی بابایی زاده فضایی زیبا و معطر به عطر شهدا قرار دارد.

حجله ای تصاویر شهدای صابرین و همرزمان شهید مجتبی.
حجله ای پر از ستاره

حجله ای همه نور

اینجا حجله ای برپاست پر از شهید.

حجله ای که بنیانگذارش خود شهید مجتبی بابایی بود.

خود او بود که با حسرت از تصاویر شهید نوزاد، شفیع پور، زلفی، پرورش، صیادی و ایثاری حجله ای درست کرده بود.

حالا دیگر این حجله پر از ستاره های نورانی شده است.

  • فدایی رهبر
۱۰
فروردين

  • فدایی رهبر
۱۰
فروردين

  • فدایی رهبر
۱۰
فروردين

 

 

 

به گزارش خبرنگار راهیان نور، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا شهابی طلبه اهل کشور افغانستان در گفت‌و‌گو با جهاد‌ رسانه‌ای‌ شهید‌ رهبر گفت: همه‌ ما مدیون شهدا هستیم و فرقی ندارد که در کدام کشور باشیم. ایران نماد شیعه است و کسی که جانش را برای ایران فدا کرده است متعلق به همه ی شیعیان است.

این طلبه افغانی در ادامه به وصیت نامه شهدا اشاره کرد و افزود: یکی از شهدا در وصیت نامه‌اش گفته است: من با خونم اسلام را یاری کرده ام حالا نوبت شماست که با درس خواندن اسلام را یاری کنید. ما نباید کاری کنیم که مدیون شهدا بمانیم با درس خواندن و جهاد علمی حق خود را نسبت به شهدا ادا کنیم.

وی ادامه داد: ما در زندگی خود الگویمان در درجه‌ی اول اهل بیت و قرآن است و شهدا کسانی بودند که سخنان اهل بیت و قرآن را عملی کردند، شهید شعار را تبدیل به عمل کرد و همه‌ ما باید با درس گرفتن از شهدا شعارهای جامعه‌ اسلامی را به عمل تبدیل کنیم.

شهابی در ادامه ضمن بیان نقش انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی گفت: در جهاد افغانستان علیه روسیه مردم افغان ارادت خاصی به امام و رهبری داشتند. زمانی که طلبه‌ی شهید افغان در مبارزه با ازبک‌ها به شهادت رسید دشمن فریاد می زد که ما فرزند خمینی را کشتیم. آنها این شهید را به خاطر اینکه او را از فرزندان امام می‌دانستند به شهادت رساندند.

این طلبه افغانی در پایان افزود: من به عنوان یک افغانی برادرانه به همه‌ دوستان خود در ایران توصیه می کنم که رهبر انقلاب امام خامنه‌ای را تنها نگذارند و از ایشان پیروی کرده و قدر نظام خود را بدانند.

  • فدایی رهبر
۱۰
فروردين

 

 

  • فدایی رهبر